پس موضوع مهم، «خرد» انسان است. یعنی بهکارگیری دانش در جهت حل مسایل زندگی. حتما بعضی افراد تحصیلکرده را دیدهاید که صرفا حافظهشان را پر کردهاند، اما این تحصیلات هیچ تاثیری بر منش، رشد عقل و پیشرفت درونی و فرهنگی آنها نداشته است. مسلما با افراد به اصطلاح «همهچیزدان» برخورد داشتهاید که وقتی به آنها پیشنهاد میکنیم برای حل مساله با کسی مشورت کنند میگویند: خودم همه اینها را میدانم. اما آیا واقعا اطلاع از عواملی که باعث بیماری قلبی- عروقی میشود ما را از ابتلای به این بیماری مصون نگه میدارد یا اینکه باید به این دانستهها عمل کنیم؟
در مورد مسایل روانشناختی هم همینطور. صرفا مطالعه چند کتاب در زمینه خودشناسی و روانشناسی ما را مصون نمیکند. لازم است به این دانستهها عمل کنیم و اگر در جایی میبینیم این دانستهها مانعی برای تغییر ما هستند چون دایم به آن بخش از وجودمان نهیب میزنند که تو همه چیز را میدانی، برای تو کسر شأن است که از کسی کمک بگیری... پس لازم است آن دانستهها را رها کنیم و از یک متخصص کمک بگیریم.
باز هم تکرار میکنم، دانستن، عمل را توجیه و تضمین نمیکند. این طرز عمل و نوع واکنش ما به شرایط مختلف است که نشان میدهد در حیطه بهخصوصی دانش داریم یا نه. همین حالا قلم و کاغذی بردارید و ببینید در کدام یک از حوزههای زندگیتان صرفا دانش دارید و در کدام حوزه خرد دارید و دانشتان را وارد مرحله عمل کردهاید؟ ببینید برای اینکه دانشتان را در عمل تجربه کنید چه کارهایی باید انجام دهید. آیا لازم است از کسی کمک بگیرید؟ عجله نکنید... قدمبهقدم پیش بروید. عمل کردن نیاز به صبوری و پشتکار شما دارد اما مطمئن باشید تاثیری شگفتانگیز بر زندگی شما خواهد گذاشت.
پویایی زندگیتان مبارک باد
احمد حلت
نظرات شما عزیزان: